اگر عکس یک «مفهوم» است، پس میتوان آن را همچون هر مفهوم دیگری تحلیل کرد. تحلیل مفاهیم یکی از مهمترین کارکردهای فلسفه است و در این کتاب نیز کوشش شده مفهوم عکس و عکاسی در چارچوب نگاهی فلسفی تحلیل شود. اما این تحلیل باید در قالب پرسشهایی و تلاش برای یافتن پاسخهایی صورتبندی شود. مسئلۀ محور این کتاب تحلیل و تبیین نسبت عکس و واقعیت است.
ابداع عکاسی بسیاری را به این گمان افکند که بالاخره راهی برای قبضه کردن واقعیت پیدا شده است و با خیال راحت میتوان واقعیت گریزپا را در چشمبههمزدنی ثبت و ضبط کرد. نویسندۀ این کتاب این گمان را با تعبیر «ایدئولوژی واقعگرا» به نقد میکشد و آن را یکسره باطل میداند و معتقد است که عکاسی نهتنها نمیتواند واقعیت را قبضه کند، بلکه اصلاً سادهاندیشی است اگر از عکاسی چنین توقعی داشته باشیم. در مقابل مزیت عکاسی به این است که واقعیت را پیوسته به پرسش میکشد و همان پرسش پرآوازۀ فلسفی را زنده میکند که «یک چیز چیست؟» ما در زندگی روزمره یا از چیزها استفاده میکنیم یا بیخیال از کنارشان میگذریم. اما به لطف عکاسی است که درمییابیم چقدر چیزها را ندیدهایم و چقدر به جهان و هر چه در او هست بیمهر و بیتوجه بودهایم. گویی عکس طاقت غربت چیزها را ندارد و به خاطر قربت آنها را میجوید و به این ترتیب چیزها را دوباره در برابر دیدگان ما میگذارد. این همان تجربۀ زیباشناختی نگریستن به عکس است.
این کتاب حاصل تأملاتی زیباشناختی و فلسفی و روانکاوانه در عکاسی است. این تأملات بر محور سه پرسش اصلی صورتبندی شدهاند: از تماشای عکس چه حاصل میکنیم؟ از چه عکس میگیریم؟ و چهبسا مهمتر از همه چرا عکس میگیریم؟ سولاژ پرسش نخست را در چارچوب نظریههای زیباشناسی مطرح میکند و میکوشد وجوه گوناگون پیامدهای نگریستن به عکسها را برای خواننده روشن کند. نویسنده میگوید اگر عکس را خیالپردازی عکاسی در نظر بگیریم، آنگاه به جای همدلی با بارت و تأکیدش بر اینکه عکس یعنی چیزی «آنجا بوده است»، باید بپذیریم که در هر حال «آنجا صحنهپردازی بوده است» و عکاس با امکان انتخابهای بیشمارش عملاً «آنجا» را برای بیننده صحنهپردازی کرده است.
اما پرسش «از چه عکس میگیریم؟» ناگزیر فلسفه را فرامیخواند. پیچیدگی ابژۀ عکس، یعنی همان «چیزی» که عکاس گاه با تلاش و تأمل بسیار عکسش را میگیرد، از پیچیدگی پرسشهای غامض فلسفی دستکمی ندارد. پرسشهایی معرفتشناختی که قرنها فیلسوفان بسیاری را از دکارت و لایبنیتس گرفته تا کانت و هوسرل به خود مشغول کرده بود. مسئلۀ اساسی این است که از یکسو آیا ابژۀ عکس قائم بالذات در جهان وجود دارد یا از سوی دیگر این ابژه در عکس و به واسطۀ فرآیندهای عکاسانه برساخته میشود؟ اگر ابژۀ عکس عیناً در جهان وجود نداشته باشد، پس عکاس از چه عکس میگیرد؟
نویسندۀ این کتاب فرانسوا سولاژ استاد زیباشناسی عکاسی در دانشگاه پاریس و مؤلف کتابها و مقالات بسیاری دربارۀ عکاسی است. او در این کتاب مهمترین مسائل فلسفی عکاسی را به بحث میگذارد و لایههای پنهان نظری و زیباشناختی این هنر را بررسی میکند. این کتاب نشان میدهد که بیوجود فلسفه و روانکاوی، اندیشیدن به عکاسی دشوار بلکه محال است. سولاژ میکوشد نشان دهد که اثر عکاسانه چه ویژگیهایی دارد و چگونه از سایر هنرها متمایز یا به آنها مرتبط میشود. این کتاب هم به کار عکاسان میآید و هم مخاطبان آثار عکاسی.
فهرست مطالب کتاب:
مقدمۀ مترجم
مقدمه
بخش اول: از امر واقعی به عکسیت
فصل اول: ابژۀ عکاسی خبری: از توهمات به آفرینشها
فصل دوم: از ابژۀ عکاسی به طور کلی: «آنجا صحنهپردازی بوده است»
فصل سوم: ابژه به طور کلی: امکانناپذیری عکاسی از امر واقعی
فصل چهارم: ابژۀ عکاسانه: عکسیت
بخش دوم: اثر عکاسانه
فصل پنجم: از ناهنر به هنر
فصل ششم: عرضۀ عکس
فصل هفتم: اثر و جهان
فصل هشتم: اثر انتقادی
بخش سوم: هنر عکاسی
فصل نهم: همآفرینی
فصل دهم: انتقال
فصل یازدهم: مرجع
فصل دوازدهم: ثبت
نتیجهگیری
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.